زمان جاری : سه شنبه 16 اردیبهشت 1404 - 10:58 بعد از ظهر
تعداد بازدید 191
|
نویسنده |
پیام |
amir-admin
ارسالها : 841
عضویت: 11 /8 /1391
محل زندگی: گــرگـــان
شناسه یاهو: jazzab.online
تشکرها : 291
تشکر شده : 190
|
من چه میدانستم!!!
من در اين تيره شب جانفرسا گيسوان تو پريشان تر از انديشه من بوسه زن بر سر هر موج گذر ميكردم ابر خاكستري بي باران پوشانده ابر خاكستري بي باران دلگير است و سكوت تو پس پرده خاكستري سرد كدورت افسوس چه كسي نقش تو را خواهد شست؟ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ همه بنيان وجودم را ويرانه كنان ميكاود من به چشمان خيال انگيزت معتادم صحبتي نيست ز دارايي داماد و عروس صحبت از سادگي و كودكي است گل به گل، سنگ به سنگ اين دشت رفته اي اينك و هر سبزه و دشت در دلم آرزوي آمدنت ميميرد دشت سرشار ز سرسبزي روياها را قلب ها بي خبر از عاطفه اند چه نهالي كه نشاندم من و بي بر گرديد كه پر پاك پرستوها را بشكستند و چه اميد عظيمي به عبث انجاميد تو به اندازه تنهايي من خوشبختي من به اندازه زيبايي تو غمگينم من چه دارم كه تو را در خور؟ خبر مرگ مرا با تو چه كس ميگويد؟ از كسي ميشنوي ، روي تو را و تكان دادن دستت كه_ مهم نيست زياد_ و تكان دادن سر را كه عجب ، عاقبت مرد ، افسوس! من به هنگام شكوفايي گلها در دشت با من اكنون چه نشستن ها، خاموشي ها با تو اكنون چه فراموشي هاست پنجه در پنجه هر دشمن دون آويزد سخن از مهر من و جور تو نيست و عبث بودن پندار سرور آور مهر با تو اكنون چه فراموشي ها با من اكنون چه نشستن ها، خاموشي هاست
امضا کاربر ![]() ---------------------- میزی برای کار ، کاری برای تخت
تختی برای خواب ، خوابی برای جان
جانی برای مرگ ، مرگی برای یاد
یادی برای سنگ ، این بود زندگی !!
----------------------
|
|
پنجشنبه 10 مرداد 1392 - 12:37 |
|
تشکر شده: |
|
|
پاسخ ها
برای ارسال پاسخ ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.